[فایل صوتی] - [مناجات_روضه] - [حضرت فاطمه(س)] - این سی شبه
دانلود فایل صوتی
حجم: 16.6 مگابایت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 این سی شبه، مرا بده دست ابوتراب
#مناجات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این سی شبه، مرا بده دست ابوتراب
هر وقت کار سخت شده، حیدر آمده
ما عاقبتبخیرِ ولای علی شدیم
خورشیدِ ما، ز گوشه ایوان برآمده
افطار ما زِ نان علی رنگوبو گرفت
نان پخته و شبانه به پشت در آمده
@narimani_matn
ماه خدا، زیارت کربوبلا خوش است
خوشبخت آنکه در حرم دلبر آمده
این ماه قدر دارد و، این قدر فاطمه ست
آن فاطمه که زیر عبا محور آمده
هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها
ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً
وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً
وَلا قَمَراً مُنیراً
وَلا شَمْساً مُضِیئَةً
وَلا فَلَکاً یدُورُ
وَلا بَحْراً یجْری
وَلا فُلْکاً یسْری
اِلاّ فی مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ
یارب! کجا رواست که ناراحتش کنند؟
وقتی کرامتش به صف محشر آمده
*شفاعت گریه کنای امام حسین(ع)*
یکسو بدست خود همه هیزم گرفته اند
یک سو به جای شیر خدا کوثر آمده
*شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @ narimani_matn ]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فجمعوا الحطب الجزل على بابنا
وأتوا بالنار، لیحرقوه ویحرقونا،
فوقفت بعضادة(چارچوب) الباب
وناشدتهم بالله وبأبی أن یکفوا عنا وینصرونا،
فأخذ عمر السوط من ید قنفذ مولى أبی بکر،
فضرب به عضدی فالتوى السوط على عضدی حتى صار کالدُملُج(بازوبند - ورم)
نام کتاب : بیت الأحزان نویسنده : القمی، الشیخ عباس جلد : 1 صفحه : 121
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«فجمعوا الحطب الجزل علی بابی»؛ بر در خانهام هیزم و خاشاک آوردند
«و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرّقونا»؛ آتش آوردند که آن را شعلهور سازد و ما را بسوزانند
«فوقعت بعضادة الباب»؛ من در آستانهی در قرار داشتم
«و ناشدتم بالله و بأبی أن یکفوا و ینصرونا»؛ آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید
«فأخذ عمر السوط من ید قنقذ مولی ابی بکر»؛ عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت
«فضرب به علی عضدی حتی صار کالدملج»؛ آن را بر بازویم زد، چنانکه کبود شد.
«و رکل الباب برجله فرده علیّ و أنا حامل»؛ لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بودم
«فسقطت بوجهی»؛ به رو در خاک افتادم
«و النار تسعر و یسفع فی وجهی»؛ آتش زبان میکشید و چهرهام را داغ میکرد
«فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من أذنی»؛ مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد
«فجاءنی المخاض فأسقطت محسناً بغیر جرم»؛ درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم[3]
[3] . بیت الاحزان، ص 97.